یک خاطره قدیمی
یه اقا و خانم بودن که اقاشون این خاطره رو برام گفته بود .
میگفت وقتی من شبها میامدم خونه خانومم گوشی تلفن بدست داشت تلفن حرف میزد. ساعتها میگذشت اما خانم انگار نه انگار که من اومدم خونه به فعالیت تلفنی خودش ادامه میداد. یه شب با اون شرط کردم که دیگه هیچ وقت حق نداری وقتی من خونه هستم - مخصوصا شبها - با تلفن حرف بزنی.
مردی که 2فقط یا 3 ساعت خونه هست چی میبینه ؟ خانومش مدام جلوش راه میره و داره با تلفن حرف میزنه. اینها زنهای احمقی هستند که شعورشون نمیرسه.
این اقا میگفت که وقتی من این شرط رو گذاشتم خانومم قبول کرد اما باز همون اش بودو همون کاسه. وقتی هم بهش میگفتم چرا وقتی من خونه هستم اینقدر با تلفن حرف میزنی میگفت : من زنگ نزدم اونا زنگ زدن.
خانم فکرمیکرد من فقط بخاطر پول تلفن دارم اینو میگم. اما نمیفهمید که مساله فقط مساله پول تلفن نیست. مساله یه شعور مخصوص هست که هر زنی باید داشته باشه تا بدونه که ... .
فکر کنم شما خواننده باهوش دیگه کل مطلب رو متوجه شدین و دیگه لازم نیست من زحمت نوشتن به خودم بدم. امیدوارم که شما جزو این دسته نباشید.
- ۹۶/۱۰/۱۴